هَرَب

ساخت وبلاگ

ما از شهر گریخته بودیم و به جنگل پناه آورده بودیم، خزیده بودیم لابه‌لای علف‌ها، توی لانهٔ کلاغ‌ها، میان ریشهٔ درخت‌ها.

ما از شهر گریخته بودیم و به رودخانه پناه آورده بودیم. با موج‌ها همراه شده بودیم. از شیب آبشار سقوط کرده، درحالی که با اولین جوانه‌های درخت گردوی پیر وداع می‌گفتیم؛ جایی در حوالی پیچ دوم رودخانه میان گل و لای گیر کرده بودیم.

ما از شهر گریخته بودیم و به دریا پناه آورده بودیم، به‌سوی دور ترین جزیره‌ها در عمیق‌ترین اقیانوس‌ها. می‌خواستیم این‌بار نه سهراب باشد و قایقش، نه جک و رز و آن کشتی کزایی. می‌خواستیم که ما باشیم و قصه‌های خودمان با سرگذشتی که از سر گذشته بود.

به خودمان که آمدیم، مارا لابه‌لای دیوار های شهر دفن کرده‌بودند. ما مُرده بودیم و مرگ نمی‌فهمید!

بیدارین عایا؟*********************** بنظرم خیلی موضوع شیکی‌ـه @_@...
ما را در سایت بیدارین عایا؟*********************** بنظرم خیلی موضوع شیکی‌ـه @_@ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aragol1 بازدید : 121 تاريخ : پنجشنبه 1 خرداد 1399 ساعت: 3:38